- وفات یافتن
- وفات کردن وفات یافتن: (... تا در سنهء... محمود وفات یافت میان دو پسر او محمد و مسعود در سلطنت خلاف افتاد)
معنی وفات یافتن - جستجوی لغت در جدول جو
- وفات یافتن
- مردن، وفات کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوختیدن رهاندن رهاشدن خلاصی یافتن ظزادشدن
روان شدن، خلیدن جریان یافتن روان شدن نفوذ کردن: چون... امر و نهی او (سنجر) در شرق و غرب نفاذ یافت امرا دولت و ارکان حشم او... طاغی و یاغی شدند
بهبود و تندرست شدن، استشفا